ترمهترمه، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

روزهای قشنگ ترمه

بدون عنوان

سلام.ترمه گلم داره بزرگ میشه و شیطون تر.بابا .مامان .به به .با (آب).خخخخ(درخت).چخ(چراغ).تاتا(تاب تاب).پپ(توپ)  درخت .بابا چند تا دوست داری؟میگی ده.....سلام(با اهنگ میگی)عاشق تاب تابی....پر انرژییییی کتاب میخونی و سوار سه چرخه ات میشی  و صدای قان قان در میاری...اشتهات کم شده البته به خاطر شیطنت نمیخای وقت تلف کنی و بشینی چیری بخوری...عاشق میوه ای....سر سفره حسابی شیطونی میکنی و به بشقاب خودت کاری نداری و مدام تو کاسه و بشقابای دیگه دست میزنی و بیشتر به لباسات غذا میدی تا خودت بخوری خلاصه حسابی شیطونی..جیغ میزنی  ...چشمک میزنی بینیتو نشون میدی و اعضای بدنتو کامل میشناسی... عاشگگگگگگگتههههه مامانتتتتت  قربان بره مامانش د...
21 دی 1393

دلنوشته

اگر قرار بود یک بار دیگر فرزندم را بزرگ کنم . انگشتم را کم تر به نشانه تهدید به سوی او می گرفتم ، کمتر به ادب کردن او می اندیشیدم ودر مقابل، بیش تر به برقراری ارتباط با او اهمیت می دادم . کمتر به ساعتم نگاه می کردم وچشم هایم را بیش تر برای نگاه کردن به او به کار می گرفتم . با او بیش تر به گردش می رفتم ، بادبادک های بیش تری به آسمان می فرستادم. کم تر خود را جدی می گرفتم ،اما جدی تر با او بازی می کردم . دشت های بیش تری با وی می پیمودم ،و ستارگان بیش تری را با او تماشا می کردم . کم تراو را میکشیدم که تندتر راه برود.و بیش تر در آغوشش می کشیدم. رفتار خشک وسخت گیرانه ام را کم تر به کار می بردم. و درعوض بیش تر حمایتش می کردم. به جای فکر کردن به ...
20 دی 1393
1